خلاصه داستان: داستان افسانه سه برادر در سالهای پایانی سلسله هان اتفاق میافتد که دولت مرکزی دچار فساد بسیار شده و شورشهای بسیاری همچون قیام دستار زردها، امپراتوری را به سوی نابودی پیش میبرد. در این میان سه دلاور به نامهای لیو بِی، گوان یو و شانگ فِی با یکدیگر پیمان برادری بسته تا آرامش و عدالت را برقرار سازند. اما در مقابل آنها نخست وزیر سائو سائوی حیلهگر قرار دارد که به مقابله با آنها پرداخته و جنگهای بسیاری همچون نبرد صخره سرخ میان آنها درمیگیرد...
خلاصه داستان: رابینسون سوکروئه (Robinson Sucroe) خبرنگاری جوان و خوشقلب است که برای یک روزنامه به نام The World Echo کار میکند. او توسط سردبیر بداخلاق و جاهطلبی به نام Mr. Floydd به یک ماموریت فرستاده میشود تا گزارشهایی از یک جزیرهی ناشناخته و دورافتاده به نام جزیرهی فلورافلور بفرستد.
اما برخلاف تصور، این جزیره اصلاً خالی از سکنه نیست! ساکنانش گروهی عجیب و بامزه هستند که با رابینسون زندگی میکنند و هر کدام شخصیت خاص خود را دارند. رابینسون با کمک آنها سعی میکند گزارشهایی جذاب تهیه کند، اما همزمان با دسیسههای همکار حسودش Julian Uglyston نیز درگیر است که سعی میکند اعتبار او را از بین ببرد و خودش جای او را بگیرد.
خلاصه داستان: داستان این سریال حول محور شخصیت اصلی، استنلی ایپکیس (Stanley Ipkiss)، یک کارمند بانک ساده و خجالتی، میچرخد که یک ماسک جادویی پیدا میکند. این ماسک به او قدرتهای خارقالعادهای میدهد و او را به یک شخصیت کارتونی و غیرقابلپیشبینی به نام ماسک (The Mask) تبدیل میکند. وقتی استنلی ماسک را میزند، رفتار و ظاهرش کاملاً تغییر میکند: او به یک شخصیت پرانرژی، دیوانهوار و با قدرتهای عجیب و غریب تبدیل میشود که میتواند قوانین فیزیک را نادیده بگیرد.
خلاصه داستان: خانواده ی ترپ در یک شهر زیبا به نام زالتسبورگ در اتریش زندگی میکنند. دختری به نام ماریا که به آواز و موسیقی علاقمند است، زندگی خویش را در صومعه رها کرده تا تعلیم و مراقبت ار هفت فرزند کاپیتان تِرَپ رو در این شهر بر عهده بگیرد…
خلاصه داستان: لینو، مکانیک سابق و قهرمان خشمگین، پس از آزادی از زندان به دنبال نابودی شبکهای فاسد در دل پلیس فرانسه است. با بازگشت دشمن قدیمیاش، آرسکی، و تهدید بزرگتر به نام فرمانده رز، لینو باید آخرین گلولهاش را شلیک کند—گلولهای که شاید تنها فرصت او برای عدالت و رهایی باشد...
خلاصه داستان: فیلم ویک یعنی درد : «ویک ایز پین» سفر باورنکردنی فرنچایز «جان ویک» را از یک پروژهی مستقل پرمخاطره تا پدیدهای جهانی که ژانر اکشن را بازتعریف کرد، دنبال میکند. مستند با مصاحبههای کیانو ریوز، ستارهی فیلم، و چد استاهلسکی، کارگردان، آغاز میشود که از مشکلات اولیهی تولید میگویند. باسیل ایوانیک و اریکا لی، تهیهکنندگان، توضیح میدهند که چگونه کمبود بودجهی 6 میلیون دلاری، تولید اولین فیلم را در سال 2013 متوقف کرد تا اینکه اِوا لونگوریا سرمایهگذاری کرد...
خلاصه داستان: فیلم محلهی نفرینشده : سوی، اون-جو، اون-یونگ و یو-جین، چهار دوست دبیرستانی، درگیر مشکلات شخصی و فشارهای اجتماعیاند. سوی با مشکلات خانوادگی، اون-جو با حسادت، اون-یونگ با افسردگی و یو-جین با احساس انزوا دستوپنجه نرم میکند. آنها در شبی احساسی، پیمانی خونین برای خودکشی میبندند...
خلاصه داستان: در شب هالووین، گروهی از دوستان وارد خانهای اسرارآمیز میشوند که وعدهی تجربهای ترسناک و متفاوت را میدهد. اما آنچه در ابتدا بهنظر سرگرمی میرسد، خیلی زود به بازی مرگ تبدیل میشود. حالا آنها باید راهی برای نجات از دام قاتلان نقابدار پیدا کنند؛ پیش از آنکه خیلی دیر شود....
خلاصه داستان: در ترکیهی مدرن، خانوادهای متشکل از محمد، همسرش فوندا، دخترشان ملیس، و نزدیکانشان لیلا و صفا، در خانهای معمولی زندگی میکنند تا اینکه نشانههای آخرالزمان ظاهر میشود. دودهای سیاه مرموز از آسمان فرو میریزند و موجوداتی ناشناخته شهر را تهدید میکنند. محمد، مردی مذهبی، معتقد است این وقایع با پیشگوییهای اسلامی دربارهی روز قیامت مرتبطاند...
خلاصه داستان: فیلم تاوان نفرین کولیاس در روستایی دورافتاده در ترکیه رخ میدهد، جایی که آنیل، زولال، و دوستانشان، از جمله گورکم و بیزا، برای تعطیلات به خانهای قدیمی میروند. آنها بهطور اتفاقی طلسمی باستانی را فعال میکنند که قبیلهی جنهای کولیاس را آزاد میکند. مورح، رهبر جنها، پیمانی شیطانی با انسانها بسته که هر سال قربانی میطلبد. هاجر، زن محلی مرموز، و کانبر هوجا، عالم دینی، دربارهی نفرین کولیاس هشدار میدهند. دفیری، دختری کنجکاو، و مادرش، دفیری آنه، درگیر ماجرا میشوند.
خلاصه داستان: مردی مهربان و مورد احترام در محلهاش، پس از مرگ والدینش سالها از برادر بیمارش، عمر، که به دلیل گزش حشره در کودکی زمینگیر شده، مراقبت کرده است. ساواش، که خدا را مقصر وضعیت دشوارش میداند، با بحران ایمان مواجه است. رشید، دوست نزدیک ساواش، و انس، روحانی محلی، او را به بازنگری در باورهایش تشویق میکنند...
خلاصه داستان: یک کشاورز کلمبیایی که با ناباروری همسرش روبرو شده، میخواهد خواهرزاده یتیمش را به فرزندی بپذیرد، اما برای این کار مجبور است شیطان شهر را نابود کند، موجودی که مخالف این تصمیم است و ناخواسته همیشه در زندگی او نقش منفی داشته است…