داستان ایرانی و بسیار زیبای ایرانی که به صورت کارتون در اومده.
روزی روزگاری پیرزنی میخواست به دیدن دخترش در روستای دیگری برود. در راه جنگلی بود که پر از حیوانات خطرناک بود. پیرزن نگران بود که چطور از میان جنگل عبور کند. ناگهان به کدویی بزرگ رسید. او کدو را برداشت، داخلش را خالی کرد و خودش را داخل آن جا داد. سپس کدو را قل داد و به حرکت درآورد.
حیوانات جنگل وقتی کدوی قلقلزن را میدیدند، میپرسیدند:
«کدو قلقلهزن! کجا میری؟»
پیرزن از داخل کدو جواب میداد:
«میرم خونه دخترم!»
حیوانات چون نمیدانستند داخل کدو کسی هست، کاری به او نداشتند. اینطور بود که پیرزن با هوشیاری از خطر گذشت و سالم به خانه دخترش رسید.
- زبان: فارسی