خلاصه داستان: سیامک (ابوالفضل پور عرب) و دیبا (هدیه تهرانی)؛ نادر (امین حیایی) و رؤیا چهار جوان هستند که دست به سرقتی بزرگ از یک مراسم عروسی اعیانی میزنند؛ سیامک جواهرات سرقت شده را پیش نسرین(عسل بدیعی) که قصد دارد با او ازدواج کند؛ امانت میگذارد؛ از آن طرف دیبا هم روزگاری ماجرایی عاشقانه با سیامک داشته و هنوز هم عاشق اوست؛ شرکای سیامک به همراه سیامک به سراغ نسرین میروند؛ اما نسرین را نمییابند؛ نسرین جواهرات را در شرکتی که در آنجا کار میکند مخفی میکند...
خلاصه داستان: گروه های خارجی فرصت طلب سعی میکنند برای تهاجم فرهنگی، میان جوانان و دانشجویان، مواد مخدر و فیلم های غیرقانونی پخش کنند که...
خلاصه داستان: ورود یک غریبه، زندگی سرد و بی روح زن و مرد جوانی را آشفته تر می کند با ورود او اختلافات و درگیری اوج می گیرد اما …
خلاصه داستان: جوانی پس از آن که از زندان آزاد میشود، سعی میکند تا شغل سابق خود را در شرکت به دست آورد. اما در مراجعه، متوجه میشود که مدیر شرکت فوت کرده و دخترش ریاست شرکت را عهدهدار شده است. او در اولین برخورد با مدیر جدید دچار اختلاف میشود...
خلاصه داستان: بیتا دختری اصفهانی و اهل خانواده ای سنتی است که برای تحصیل در دانشگاه باید به تهران بیاید اما خانواده با رفتن او به تهران مخالف هستند و بالاخره با اعتصاب غذای دخترشان رضایت به رفتن او می دهند. پدر با اجاره ی یک آپارتمان و هم خانه کردن سیما دختر بیوه ی کارگر خانه، بیتا را به او می سپارد. بیتا در دانشکده با فرهاد آشنا می شود و با هم قرار ازدواج می گذارند در حالی که علی پسر عموی بیتا قرار است برای ازدواج با او از خارج از کشور به ایران بیاید…
خلاصه داستان: اصغر زاغی شاغل در تماشاخانه، در واقع با خبرچینی برای ساواک امرار معاش میکند. وی بهطور تصادفی پی به مخفی گاه انقلابیون در همسایگی خود می برد ولی هنگامیکه قصد لو دادن آنها را دارد متوجه مهربانی و دلسوزی انقلابیون در حق خودش و زن و بچه بیمارش میشود. پس پشیمان شده و راه فرار آنها را فراهم میکند و خودش هم نقل مکان میکند.
خلاصه داستان: سروان قربانی، افسر وظیفهشناسی است که کارش را به خوبی و با صداقت تمام انجام میدهد. او که باید هرچه زودتر کلانتری محل خدمت اش را به مالک اصلی اش تحویل دهد، به او اطمینان میدهد که قصد تخلیه کلانتری را دارد ولی متأسفانه هیچکس حاضر نیست ملکش را به کلانتری اجاره دهد...
خلاصه داستان: تاجر ثروتمندی به نام تیمور، که سالها در اروپا زندگی میکرده، پس از انقلاب و با آغاز جنگ وارد کشور میشود فرزندش، امید، همزمان با اوج جنگ برای انجام یک معامله تجاری، به خواست پدر، به باختران میرود پس از بازگشت امید که تحت تأثیر بردباری و از خود گذشتگی مردم قرار گرفته تصمیم میگیرد به جبهه برود...
خلاصه داستان: گروهبانی جوان، به نام محسن که اهل مازندران است، برای تحویل دادن مجرمی سابقهدار به نام دکتر پرویز به زندان نهبندان، به علت محیا نبودن شرایط سفر مجبور میشود که به همراه مجرم و دستبند، شبی را در مشهد بگذراند و…
خلاصه داستان: در فیلم خلوت دل، شخصی به نام سید مرتضی که حرف و حدیث زیادی پشت سرش است، مورد بدبینی اعضای هیئت و مسجد محل قرار میگیرد و آنان تصمیم میگیرند رفتاری متفاوت را با او در پیش بگیرند…