خلاصه داستان: حمید، سروان خلبان تیم اکروجت نیروهوایی، با ورود یکی از مخالفان جمهوری اسلامی، در سال ۱۳۵۸ به گروهی میپیوندند که قصد اجرای کودتای نوژه را دارند. اعضای گروه، چند خلبان، تکنسین، دکتر و تعدادی دیگر از مخالفان هستند. حمید که یک سال است با بدری دخترداییاش نامزد کرده، در اضطراب بسر میبرد و نگران بمباران مردم طی کودتاست. اما...
خلاصه داستان: رعنا دو فرزند به نام بهزاد و ستایش دارد که از همسر سابق او اتابک سپهری هستند. در ۲۴ سال قبل ستایش بر اثر منفجر شدن آبگرمکن در کودکی بینایی خود را از دست می دهد و بعد از مدتی ربوده می شود...
خلاصه داستان: داستان یک نهنگ آلبینو که در یک سیرک مورد سوء استفاده قرار گرفته است و تلاش کودکان خردسال برای رهایی او از اسارت
خلاصه داستان: داستان این سریال دربارهٔ زندگی دختری است به نام لیلا که پس از بمباران شدید محل زندگیاش در جنوب کشور و کشته شدن تمامی اهالی آن به پیرمردی پناه میبرد و از او برای یافتن خواهرش که در شمال کشور زندگی میکنند کمک میگیرد…
خلاصه داستان: این نگهبانان نظم، مدتهاست که با فروشندگان اسلحه مواد مخدر و قاتل در حال ذرمبارزه اند در حالی که سایر مقامات هنوز به راحتی مسیرها را ایمن میکنند. تام گایگر، کای استورم و سانی لابون "پلیس موتور سیکلت" هستند که به اصطلاح تیم ریسک LKA نامیده می شود. هر زمان که همه چیز برای عموم مردم داغ می شود از آنها استفاده می شود: به ویژه جنایات وحشیانه، عاملانی که کل کشور را تهدید می کنند، و جنایتکارانی که بسیار خطرناک و غیرقابل پیش بینی هستند.
خلاصه داستان: مریم افشار دانشجوی رشته هنر، دختری خانوادهدار است و پدر و مادر خوبی دارد. همه چیز در خانواده مریم آن قدر خوب و بجاست که مریم لازم نمیبیند هیچکدام از نیازهایش را در بیرون از خانه تأمین کند. پسر مذهبیای به نام محمد، در دانشگاه عاشق مریم میشود و درست زمانی که میخواهد از این علاقه با مریم صحبت کند با درخواست هم دانشگاهی دیگرش به نام رامین مواجه میشود که از او میخواهد مریم را برایش خواستگاری کند. محمد...
خلاصه داستان: اين سریال تلويزيونی داستان یک دخترک به نام غنچه است كه همراه خاله اش كوكب خانم زندگی می كند. اين دختر در مکتب و خانه با گپ هايی كه می زند و رفتاری كه دارد اطرافيانش را به جنجال و تکلیف می اندازد. غنچه در هر قسمت از اين سريال اتفاقی را رقم می زند كه يك داستان مستقل را به خود اختصاص می دهد.
خلاصه داستان: دادلی افسر دستوپاچلفتی پلیس سوارهنظام سلطنتی کانادا بود که همواره تلاش میکرد لیاقت و مهارت خودش را به مافوقش نشان دهد، اما از بختِ بد، اغلب کارها را خرابتر میکرد، بهویژه آنکه شخصیت شرور کارتون با نام «اسنایدی ویپلَش» برایش دردسر درست میکرد.
خلاصه داستان: یه موجود صورتی رنگ از رایانه خارج می شود ، به دو کودک کمک می کند تا با انتقال آنها به آن زمان ، در مورد افراد مهم و رویدادهای تاریخ بیاموزند.
خلاصه داستان: ایکیو بهدنبال کشتهشدن پدرش پس از کودتا، از پنج سالگی به اجبار از مادرش جدا شد و بعنوان راهب در معبد آنکوکو-جی زندگیکرد و در سن ۸۴ سالگی در سال ۱۴۱۰ میلادی فوت شد. در هر قسمتِ انیمه مشکلی پیش می آید و ایکیو برای فکرکردن و حل آن مسئله، در حالت نیلوفری می نشیند و دو انگشت اشاره خود را خیس کرده و بالای سرش می چرخاند.