خلاصه داستان: محمود، که نقاش ساختمان است و از همسرش زهرا جدا زندگی میکند، تصمیم دارد برای کار به ژاپن برود. محمود همسرش را به محضر میبرد تا او را طلاق بدهد، ولی محضردار گواهی عدم حاملگی زن را میخواهد و آنها ناگزیر به آزمایشگاه میروند. جواب آزمایش زهرا، به رغم تصور آنها، مثبت است و زن و شوهر جوان چاره را در سقط جنین میبیند، اما هزینه سنگین سقط جنین و توقیف پزشکی که به آنها معرفی شده موجب میشود که...
خلاصه داستان: حمید هامون که با همسرش، مهشید، دائم کشمکش دارد زندگی کابوس گونهٔ خود را مرور میکند. او که مشغول نوشتن رسالهاش دربارهٔ عشق و ایمان است، در پی دوست قدیمی و مرادش علی عابدینی میگردد. خانه و کاشانه را ترک میکند و دست به اعمال دیوانهواری میزند. او در حالتی پریشان...
خلاصه داستان: داستان دربارهٔ ورود و توسعهٔ سینما و سینماداری در ایران است و وصف مشاجرههای موسیو روسیخان و موسیو آقایوف که جیرهبگیر سفارت خانههای روسیهٔ تزاری و بریتانیای کبیر هستند. فردی به نام قراچهداغی که از مجاهدان مشروطه است، جوانی به نام معلا را نصیحت میکند که خود را در راه توسعهٔ سینما مانند عوامل اجنبی گرفتار نکند...
خلاصه داستان: محسن تابان بعد از ازدواج با آهی، راهی سفر میشوند. در جاده، پلیس مشغول بازرسی اتومبیلها میباشد تا سارقینی را که موجودی صندوق یک کارخانه را با خود بردهاند دستگیر کند. اما سارقین با استفاده از یک لحظه غفلت محسن، ساک محتوی پولها را در باربند ماشین آنها جاسازی میکنند. در جاده ساک از روی باربند میافتد و ماشین بعدی که سرنشینان آن زن و شوهر جوانی هستند ساک را به محسن و آهی تحویل میدهند. محسن و آهی بعد از مستقر شدن در یک هتل تازه متوجه شباهت ظاهری ساک میشوند.
خلاصه داستان: حاج عنایت، مرد شصت ساله ثروتمندی، قصد فروش خانه بزرگ و قدیمی اش را دارد که با مقاومت همسرش روبرو میشود. عنایت در آژانس املاکش با دختر از فرنگ برگشته ای به نام دنیا آشنا میشود که خواهان خریدن خانه قدیمی اوست. عنایت او را راضی میکند در یکی از آپارتمانهایی که ساخته مستقر شود تا اگر معامله او با مشتری اول سرنگرفت، خانه را به دنیا بفروشد. عنایت که به دنیا علاقهمند شده، همسر و دخترش را برای زیارت یکماهه به سوریه میفرستد...
خلاصه داستان: محمدجواد حلیمی کارمند ساده دولت، پس از سالها اجاره نشینی با زدن از نان شب خانواده اش آلونکی در حاشیه پایتخت به نام هرت آباد دست و پا میکند. در شب دوم سکونت دزد به خانه آنها میزند که حلیمی وی را دستگیر میکند. او قصد دارد دزد را تحویل مقامهای پاسگاه دهد که اهالی منطقه منعش میکنند. حلیمی که پیرو قانون است دزد را به پاسگاه میبرد اما ...
خلاصه داستان: سیامک (ابوالفضل پور عرب) و دیبا (هدیه تهرانی)؛ نادر (امین حیایی) و رؤیا چهار جوان هستند که دست به سرقتی بزرگ از یک مراسم عروسی اعیانی میزنند؛ سیامک جواهرات سرقت شده را پیش نسرین(عسل بدیعی) که قصد دارد با او ازدواج کند؛ امانت میگذارد؛ از آن طرف دیبا هم روزگاری ماجرایی عاشقانه با سیامک داشته و هنوز هم عاشق اوست؛ شرکای سیامک به همراه سیامک به سراغ نسرین میروند؛ اما نسرین را نمییابند؛ نسرین جواهرات را در شرکتی که در آنجا کار میکند مخفی میکند...
خلاصه داستان: جوانی پس از آن که از زندان آزاد میشود، سعی میکند تا شغل سابق خود را در شرکت به دست آورد. اما در مراجعه، متوجه میشود که مدیر شرکت فوت کرده و دخترش ریاست شرکت را عهدهدار شده است. او در اولین برخورد با مدیر جدید دچار اختلاف میشود...