خلاصه داستان: میرزا نوروز عطاری است که حاضر نیست کفشهای کهنه و پر از وصلهٔ خود را دور بیندازد و کفشهایی نو بخرد و همین امر سبب میشود تا مردم شهر او را دست بیندازند و مسخره کنند. همسر و فرزندان میرزا نیز که دیگر طاقت این وضع را ندارند، او را ترک میکنند و شرط بازگشتشان را خرید کفشهایی نو از سوی میرزا قرار میدهند. سرانجام میرزا با اکراه رضایت به خرید کفشهایی تازه میدهد و میخواهد که کفشهای وصلهخوردهٔ خود را دور بیندازد، ولی به هرکجا که پرتابشان میکند، کفشها برایش دردسرساز میشوند و با خلقِ حادثهای، میرزا را به نزد قاضی شهر میبرند...
خلاصه داستان: رضا شایسته پس از سالها زندگی در غربت به ایران میآید تا پس از مرگ در خاک وطنش آرام بگیرد. تنها نگرانی شایسته این است که پس از مرگش کسی نیست که برای او مراسم ختم بگیرد و برایش گریه کند…
خلاصه داستان: ناصر فرهمند، معلم ریاضی شهرستان، با اصرار همسرش خود را به مرکز منتقل میکند. از همان آغاز با مشکلات گوناگون مالی روبهرو میشود. فرزندشان گم میشود. دوست و همکار سالمند ناصر با تلاش بسیار کودک را مییابد و بر اثر خستگی و هیجان سکته میکند و میمیرد. ناصر تصمیم میگیرد به شهرستان بازگردد...
خلاصه داستان: حمان مهاجر شهرستانی، در تهران با فریدون که کارش قاچاق فیلمهای ویدیوئی است آشنا میشود فریدون که ناراحتی قلبی دارد، از اشتیاق رحمان برای جستجوی شغلی مناسب و همچنین از سادگیاش سواستفاده میکند و او را به کار خود که قاچاق فیلم است میکشاند...
خلاصه داستان: دکتر متینی در سالهای پیش از انقلاب، ابتدا جزو دانشجویان مبارز بوده اما با طرح و توطئه پدرزنش کهٔ از سران ساواک بوده، به همرزمانش خیانت کرده و از این رهگذر به زندگی مرفهی دست یافتهاست. پس از انقلاب، همسرش به همراه خانواده خود به خارج از کشور رفته و متینی برای جبران گذشته، تمامی دارایی اش را در اختیار بیمارستان گذاشته و...
خلاصه داستان: رباب نامزد پسرعموی خود، کامل است. پدر رباب، علی ویس، صیاد مروارید است و به بیماری تنگی نفس دچار است. مادر کامل از خانواده عروس خواستهاست که دخترشان را با جهیزیه خانه داماد بفرستند. علی ویس به منظور تهیه جهیزیه برای صید صدف و یافتن مروارید تلاش میکند، فرزند او خادم نیز به دور از چشم پدر به کمک دوستش خدر به صید میرود تا...
خلاصه داستان: شیرین قوامی و مینا ایرانی دو دختر دانشجو هستند که برای پایان نامه تحصیلی خود درباره آسیب های اجتماعی در تهران بزرگ، گزارشی مصور و جسارت آمیز تهیه کرده اند. در همین زمان، ناشناسی دختران چشم آبی را شکار کرده و...
خلاصه داستان: حدوداً یک قرن پیش است. خالومراد که رعیت با تجربه و کاردان و عاقلی است، با کمک چهار پسر جوانش که هر یک در حرفهای ماهر و استادند زندگی خوب و روبه راهی دارد. خان به مال و املاک او طمع میکند با دسیسه چینی مجبورش میکند با خانواده اش از آن ولایت فرار کند و در یک روستای دیگر که آنجا آشنایانی دارند، ماندگار میشوند. اما اهالی روستا و خان به آنها روی خوش نشان نمیدهند اما با تلاش و پشتکار دل اهالی را به دست می آورند و....
خلاصه داستان: یک گروه سلطنت طلب به عملیات ورود و توزیع مواد مخدر مشغولند. محمود، مأمور مبارزه با مواد مخدر، دو تن از اعضای گروه به نام سهراب و جواد را تعقیب می کند. سهراب دستگیر می شود و جواد می گریزد. تشکیلات سلطنت طلب برای خنثی کردن اقدامات محمود، رویا، همسر سابق او را که به توصیه تشکیلات و سازمان امنیت با محمود...