خلاصه داستان: فرمانده کشتی تجاری «ایران رشادت» پس از بارگیری در بندر فیلیپین متوجه میشود عوامل دشمن یک محموله مواد شیمیایی را وارد کشتی کردهاند آنها قصد دارند طی نقشهای حساب شده خبرنگاران و دست اندرکاران محیط زیست را در سنگاپور بر روی عرشه کشتی حاضر کنند تا با تبلیغاتی دروغین خبر تولید و نگهداری سلاحهای شیمیایی کشتار جمعی توسط ایران را به جهان مخابره کنند...
خلاصه داستان: رحمان با پولی که از مردم به بهانه تهیه مسکن به دست آورده میگریزد و در مسافرخانهای پناه میگیرد که توسط دو دوست «غلام» و «عبدالله» اداره میشود. طی حادثهای ظاهراً رحمان به قتل میرسد. مظنونین اصلی در این حادثه عبدالله و غلام هستند اما آن دو که گناهی مرتکب نشدهاند، ناچار میگریزند. ده سال بعد وقتی به شهر خود بازمیگردند در مییابند که رحمان در واقع بر اثر سکته قلبی درگذشته و قتلی در بین نبوده است. سرانجام بر اثر پیگیری هایشان پولهای ربوده شده که در جنگل پنهان شده به دست میآید.
خلاصه داستان: همسر و فرزند خردسال یک سروان نیروی انتظامی، که افسر تجسس است و باعث اعدام یک قاچاقچی شده، جلوی چشمان او، سوار بر اتومبیل بین دو تریلی میمانند و له میشوند. او برای به دام انداختن مسببان این واقعه از قاچاقچی کهنهکاری به نام کمال معروف به کمال زابلی که از همسرش جدا شده و پسرش در پاکستان تحصیل میکند کمک میگیرد...
خلاصه داستان: مرتضی الفت کارمند سادهٔ یک اداره، که وضع روحی و مالی ناگواری دارد، موقعی که در اطراف بازار آزاد ارز برای تعمیر اتوی برقی خانه رفتهاست در رؤیا میبیند که صاحب پنجاه هزار دلار شدهاست..
خلاصه داستان: در یک درگیری بین نیروهای انتظامی و قاچاقچیان یک افسر کشته میشود. سروان یوسف پیر بلوچ، پسر عموی مقتول برای رسیدگی به پرونده یک سرقت به بلوچستان منتقل میشود. او با کمک خانواده عمویش به مبارزه با اشرار میپردازد. در پی حوادثی که رخ میدهد خانواده اش از هم میپاشد و سرانجام مورد سرقت یک اسکلت پیش میآید و...
خلاصه داستان: اهالی یک روستای مرزی در برابر هجوم ارتش دشمن مقاومت کرده و با کمک یک استوار اخراجی ارتش به نام مختار آموزش نظامی میبینند. آنها سرانجام با رهبری مختار بر ارتش دشمن پیروز میشوند.
خلاصه داستان: جنگ جهانى دوم. امریکایى ماجراجویى به نام «ریچارد بلین»، معروف به «ریک» (بوگارت) کافه اى را اداره میکند. با ورود عشق قدیمى، «ایلزا» (برگمن)، همراه ب ا شوهرش، «ویکتور لاسلو» که از رهبران نهضت مقاومت است، خاطرات عشقى نافرجام براى «ریک» زنده میشوند و ...
خلاصه داستان: پیرمردی به نام جواد جلالی با داشتن چندین فرزند و نوه بر اثر تشویق دوستان تصمیم می گیرد پس از سی سال که از فوت همسرش گذشته از نو ازدواج کند. او با پیرزنی، که همسن و سال خود اوست، آشنا می شود. آن دو به رغم مخالفت فرزندان و آشنایان پای سفره عقد می نشینند.