خلاصه داستان: در این فصل، سارا و نیکا در آستانه ازدواج هستند و نقی برای ازدواجشان شرایط سختی در نظر گرفته است. از سوی دیگر، در شب میهمانی ارسطو به افتخار همسر جدیدش، یک شهاب سنگ در خانهٔ خانواده معمولی سقوط میکند. ارسطو و رحمت با پنهان کردن این موضوع از نقی، قصد فروش سنگ سقوط کرده را دارند و در این میان، ماجراهای دیگری نیز برای خانواده معمولی و اطرافیانشان رخ میدهد.
خلاصه داستان: این مجموعه تلویزیونی داستان یک خانوادهٔ قشر متوسط نشین مشهدی در نوروز سال ۱۳۶۷ را روایت میکند. پدر خانواده که صاحب ۵ پسر و دو دختر است از یک نفر طلب دارد و کسی که میخواهد به او پول بدهد، به جای آن یک تلویزیون رنگی میدهد تا وقتی که پول جور شود و اگر نشد تلویزیون را بفروشند. بعد از مدتی پدر همراه با بقیه خانواده به مسافرت میروند ولی جواد پسر دومی در خانه میماند و اتفاقات جالبی برای او رخ میدهد....
خلاصه داستان: در هر قسمت از مجموعه دو ماجرای کاملاً مجزا پخش میشود. هر قسمت دو فرد یا گروه شاکی و متشاکی (شکایت کیفری) یا خواهان و خوانده (شکایت حقوقی) وارد دادگاه میشوند و بعد از بیان مطالبشان قاضی حکم را صادر میکند. موارد شکایت موضوعات مختلفی مثل سرقت، ضرب و شتم، خیانت در امانت، آزار کلامی و این موارد را شامل میشود.
خلاصه داستان: پس از باران داستان دکتر صادق مهرپرور و همسرش ستاره سالاری است که وقتی عازم شمال ایران (گیلان) میشوند در یک تصادف رانندگی کشته میشوند و فرزندانشان (مرضیه و مسعود) از آنجایی که به این مرگ مشکوک هستند جهت بررسی بیشتر به شمال سفر میکنند، هرچه از سفرشان در شمال میگذرد آنها از راز خانوادگیشان اطلاعات بیشتری بهدست میآورند. این اطلاعات به نقل از مادربزرگشان شهربانو نقل میشود.
خلاصه داستان: رعنا دو فرزند به نام بهزاد و ستایش دارد که از همسر سابق او اتابک سپهری هستند. در ۲۴ سال قبل ستایش بر اثر منفجر شدن آبگرمکن در کودکی بینایی خود را از دست می دهد و بعد از مدتی ربوده می شود...
خلاصه داستان: داستان این سریال دربارهٔ زندگی دختری است به نام لیلا که پس از بمباران شدید محل زندگیاش در جنوب کشور و کشته شدن تمامی اهالی آن به پیرمردی پناه میبرد و از او برای یافتن خواهرش که در شمال کشور زندگی میکنند کمک میگیرد…
خلاصه داستان: مریم افشار دانشجوی رشته هنر، دختری خانوادهدار است و پدر و مادر خوبی دارد. همه چیز در خانواده مریم آن قدر خوب و بجاست که مریم لازم نمیبیند هیچکدام از نیازهایش را در بیرون از خانه تأمین کند. پسر مذهبیای به نام محمد، در دانشگاه عاشق مریم میشود و درست زمانی که میخواهد از این علاقه با مریم صحبت کند با درخواست هم دانشگاهی دیگرش به نام رامین مواجه میشود که از او میخواهد مریم را برایش خواستگاری کند. محمد...
خلاصه داستان: اين سریال تلويزيونی داستان یک دخترک به نام غنچه است كه همراه خاله اش كوكب خانم زندگی می كند. اين دختر در مکتب و خانه با گپ هايی كه می زند و رفتاری كه دارد اطرافيانش را به جنجال و تکلیف می اندازد. غنچه در هر قسمت از اين سريال اتفاقی را رقم می زند كه يك داستان مستقل را به خود اختصاص می دهد.
خلاصه داستان: این مجموعه روایتگر داستان دو خانم دوست و همسایه به نامهای شمسی و مادام است. شمسی زنی باهوش، کنجکاو، کم حوصله و تندمزاج است که علاقهٔ زیادی به رمانها و مجموعه تلویزیونیهای پلیسی، بهخصوص پوآرو دارد و این موضوع باعث میشود که مسائل دوستان و اهالی محله را پیگیری کرده و گره از مشکل آنها بگشاید...