خلاصه داستان: مریم افشار دانشجوی رشته هنر، دختری خانوادهدار است و پدر و مادر خوبی دارد. همه چیز در خانواده مریم آن قدر خوب و بجاست که مریم لازم نمیبیند هیچکدام از نیازهایش را در بیرون از خانه تأمین کند. پسر مذهبیای به نام محمد، در دانشگاه عاشق مریم میشود و درست زمانی که میخواهد از این علاقه با مریم صحبت کند با درخواست هم دانشگاهی دیگرش به نام رامین مواجه میشود که از او میخواهد مریم را برایش خواستگاری کند. محمد...
خلاصه داستان: اين سریال تلويزيونی داستان یک دخترک به نام غنچه است كه همراه خاله اش كوكب خانم زندگی می كند. اين دختر در مکتب و خانه با گپ هايی كه می زند و رفتاری كه دارد اطرافيانش را به جنجال و تکلیف می اندازد. غنچه در هر قسمت از اين سريال اتفاقی را رقم می زند كه يك داستان مستقل را به خود اختصاص می دهد.
خلاصه داستان: این مجموعه روایتگر داستان دو خانم دوست و همسایه به نامهای شمسی و مادام است. شمسی زنی باهوش، کنجکاو، کم حوصله و تندمزاج است که علاقهٔ زیادی به رمانها و مجموعه تلویزیونیهای پلیسی، بهخصوص پوآرو دارد و این موضوع باعث میشود که مسائل دوستان و اهالی محله را پیگیری کرده و گره از مشکل آنها بگشاید...
خلاصه داستان: مجموعۀ کارتونی «نیلو» از این قرار است: در قرن نوزدهم میلادی، در روستای فلندرز (Flanders) واقع در کشور بلژیک، پسری به اسم «نیلو» (Nello) با پدربزرگش زندگی میکرد. نیلو به نقاشی علاقۀ زیادی داشت و پدربزرگش هم فروشندۀ شیر بود، یعنی شیر گاوهای روستا را میخرید و به شهر میبرد و آنجا میفروخت.
خلاصه داستان: خاله ریزه به همراه همسرش در یک خانهٔ کوچک روستایی زندگی میکند. او یک قاشق چایخوری دور گردنش آویزان میکند که هر از گاه او را به اندازهٔ قاشقش کوچک میکند ولی خود قاشق که او باید بر پشت خود حمل کند، کوچک نمیشود. او همواره پس از مدتی به اندازهٔ اصلی خود بر میگردد.
خلاصه داستان: این سریال ترکی درباره کرامات اسلامی در زندگی است.
خلاصه داستان: یتیمی به نام الیور توئیست با جیب بری در خیابان های لندن ملاقات می کند. از آنجا، او به خانواده پسرانی می پیوندد که آموزش دیده اند تا برای ارباب خود دزدی کنند.
خلاصه داستان: داستان چند تا جوانی که هر کدوم عهد کرده بودند همیشه وفادار باشند اما در پیچ و خم روزگار یکی بعد از دیگری قربانی شدند…
خلاصه داستان: رضا (با بازی جمشید مشایخی) شخصیت اصلی هزاردستان است. ابتدا او را در هیئت پیرمردی خوشنویس میبینیم که با همسرش، قمربانو (با بازی شهلا میربختیار)، در مشهد و به دور از جنجالهای سیاسی تهران زندگی میکند. خلوت این زن و شوهر پیر را حضور مفتش ششانگشتی (با بازی داود رشیدی) برهم میزند. مفتش رضا را به علتی نامعلوم دستگیر میکند و با تهدید و ارعاب و شکنجه از او میخواهد به جرمی نامشخص اعتراف کند. این بازجوییها محملی میشود برای بازگشت به گذشتهٔ پر ماجرای «رضا خوشنویس» در سی سال پیش، زمانی که شهرتش «تفنگچی» بود...
خلاصه داستان: شخصیت اصلی این کارتون یک گوریل ۱۵ متری است که عاشق انگور است.این شخصیت بعد از هر صحبتی که میکند کلمهٔ انگوری را دو بار تکرار میکند. (Grape Ape, Grape Ape) او همراه یک سگ به نام بیگلی بیگلی (Beegle Beagle) و روی سقف ماشین او به کشورهای مختلف جهان سفر میکند و در این سفر با ماجراهای مختلفی روبرو میشود.