خلاصه داستان: حمید هامون که با همسرش، مهشید، دائم کشمکش دارد زندگی کابوس گونهٔ خود را مرور میکند. او که مشغول نوشتن رسالهاش دربارهٔ عشق و ایمان است، در پی دوست قدیمی و مرادش علی عابدینی میگردد. خانه و کاشانه را ترک میکند و دست به اعمال دیوانهواری میزند. او در حالتی پریشان...
خلاصه داستان: محمدجواد حلیمی کارمند ساده دولت، پس از سالها اجاره نشینی با زدن از نان شب خانواده اش آلونکی در حاشیه پایتخت به نام هرت آباد دست و پا میکند. در شب دوم سکونت دزد به خانه آنها میزند که حلیمی وی را دستگیر میکند. او قصد دارد دزد را تحویل مقامهای پاسگاه دهد که اهالی منطقه منعش میکنند. حلیمی که پیرو قانون است دزد را به پاسگاه میبرد اما ...
خلاصه داستان: سیامک (ابوالفضل پور عرب) و دیبا (هدیه تهرانی)؛ نادر (امین حیایی) و رؤیا چهار جوان هستند که دست به سرقتی بزرگ از یک مراسم عروسی اعیانی میزنند؛ سیامک جواهرات سرقت شده را پیش نسرین(عسل بدیعی) که قصد دارد با او ازدواج کند؛ امانت میگذارد؛ از آن طرف دیبا هم روزگاری ماجرایی عاشقانه با سیامک داشته و هنوز هم عاشق اوست؛ شرکای سیامک به همراه سیامک به سراغ نسرین میروند؛ اما نسرین را نمییابند؛ نسرین جواهرات را در شرکتی که در آنجا کار میکند مخفی میکند...
خلاصه داستان: امیرعلی که شریفه، نامزد برادرش رضا، را به دلیل رابطه نامشروعش با مردی به نام احمد به قتل رسانده، پس از دوازده سال از زندان آزاد میشود. پیش از آزادی، هم سلولی اش محسن دربندی، انگشتری به او میدهد و به او سفارش میکند پس از گرفتن طلب او از مردی بیرون از زندان، از زنی به نام مجدی حمایت کند و سر و سامانی به زندگی او بدهد. بیرون از زندان، مادر او که حالا...
خلاصه داستان: اسفندیار به دلیل بیماری پدرش مأمور میشود تا با مرسدس بنز به جای پدرش به سفر برود. در این میان اسفندیار که میبیند یک اتومبیل گرانقیمت به دست آورده سفر را یک روز عقب میاندازد و تصمیم میگیرد به اتفاق دوستانش یک روز با مرسدس خوش باشند. در طول روز اتفاقهای ناخوشایندی برای اسفندیار و دوستانش رخ میدهد که همگی از مرسدس متنفر میشوند و اسفندیار صبح روز بعد مرسدس را به آتش میکشد.
خلاصه داستان: رضا توسط دوست دورهٔ جوانی اش صادق خان به تهران دعوت میشود. بیست سال پیش، رضا سه روز قبل از عروسی با طلعت به زندان افتاده و پس از آزادی در شوشتر مانده است. رضا پس از ورود به تهران به دست چند مرد زخمی میشود و خود را به محل کار طلعت در یک خیاط خانه میرساند، و طلعت و دخترش نگین را ملاقات میکند. نگین که...
خلاصه داستان: رضا جوانی است که به خاطر این که برایش پاپوش دوختهاند هفت سال را در زندان میگذراند و بعد از آزادی به خانه باز میگردد و به سراغ کسانی میرود که برایش پاپوش دوختهاند و…
خلاصه داستان: ماجرای یک دخترعمو و پسرعمو است که باهم ازدواج میکنند و پس از آن والدین آنها منتظر به دنیا آمدن بچه هستند. آنها دو فرزند میآورند که هر دو قبل از تولد میمیرند. حال آنها تصمیم میگیرند برای آوردن فرزند، طلاق گرفته و با افراد دیگری ازدواج کنند اما…
خلاصه داستان: وقتی طاها پس از سالها اسارت ناشی از جنگ تحمیلی به کشور باز میگردد، متوجه میشود که همه چیز در اطرافش تغییرات اساسی کرده است. او تلاش میکند وضعیت زندگی اعضای خانواده و همرزمانش را بهبود بخشد و…