خلاصه داستان: ستاره دختر بیست ساله ای است که پس از مرگ پدرش ـ که با موتورسواری روی دیوار مرگ گذران زندگی میکرده ـ زندگی سخت و فقیرانه ای با مادرش اعظم و برادر کوچک ترش شهاب دارد. شهاب اکنون حرفه پدر را ادامه میدهد اما به دلیل بی علاقگی و ناشی بودن، مشتری چندانی ندارد و از همین رو محمود که با پدر شهاب و ستاره شریک بود تصمیم به بستن و تعطیلی دیوار مرگ میگیرد و...