خلاصه داستان: خسرو که کارش رانندگی تاکسی است، یک شب با موجودی فضایی که خود را خپیت مینامد، روبرو میشود. رفتار غیر عادی و پیشبینی نشده خپیت مشکلاتی برای خسرو پدید میآورد. خسرو علت حضور خپیت در زمین را نمیداند تا اینکه زنی فضایی نیز به زمین میآید. و اوست که فاش میکند که خپیت به لحاظ مخالفت فرماندهان سیاره با ازدواج او، به زمین تبعید شده است...
خلاصه داستان: در سرزمینی به نام سومارای (خارج از سیاره زمین) زمانی که فرمانروا با اهریمن پیمان میبندد تا در برابر کمک به فرزنددار شدن او، شوهر اولین دخترش را اهریمن انتخاب کند. اهریمن در سودای تصاحب فرمانروایی، مردی ترسو به نام عودکا را برای همسری دختر فرمانروا برمیگزیند...