خلاصه داستان: وحید که آرزوهای ناممکنی در سر میپروراند با موجودی عجیب به نام «پاتال» که از میان یک کرهٔ جغرافیا که مادرش برای او خریده بیرون میآید آشنا میشود که آمده تا به جبران محبت وحید آرزوهای او را برآورده سازد. پاتال به شرط آن که وحید اجازه بدهد او به سرزمین اصلیاش بازگردد میپذیرد آرزوهای ناممکن اما کوچک او را محقق کند.