خلاصه داستان: خلاصه ای از آنچه در زیر و اطراف ما اتفاق می افتد. یک سنجاب و یک موش کوچک به ماجراجویی میروند. آنها رشد می کنند و در مورد زندگی و موانع آن یاد می گیرند.
خلاصه داستان: هاردی که یک پزشک متخصص مغز است به همراه دستیارش لورل بر سر این که کدام به تلفنها جواب دهند با هم مشاجره می کنند. با این حال قرار است که هر کدام برای ساگرد ازدواج خود با خواهر آن یکی برنامه ریزی کنند…
خلاصه داستان: خانم “هاردی” از اینکه همسرش “اولیور” بیشتر از او وقتش را با دوستش “استنلی” می گذراند بسیار خشمگین است و تصمیم می گیرد کودکی را به فرزندی بپذیرد تا بدین طریق بتواند همسرش را قانع کرده تا…
خلاصه داستان: “لورل” و “هاردی” با یک چالش بزرگ در کار خود روبرو شده اند. آنها باید یک پیانو بزرگ و سنگین را از پله های بسیاری بالا ببرند و تحویل صاحبش دهند…
خلاصه داستان: لورل و هاردی فقیر و بیکار سرگرم ماهیگیری در بندر هستند که به طور تصادفی روزنامهای میبینند که در آن آگهی ای برای قرائت وصیت نامه ابنزل لرول ثروتمند نوشته شده است. لورل و هاردی به امید دریافت سهمی از ارث راهی خانه ابنزل لورل میشوند بی خبر از اینکه وی به قتل رسیده و ماجرا با آن چیزی که تصور میکنند بسیار تفاوت دارد.
خلاصه داستان: سیرکی که لورل و هاردی در آن کار میکنند ورشکست میشود و مالک سیرک به هر یک از کارکنان یکی از حیوانات سیرک را به عنوان دستمزد می هد. از این میان سهم هاردی یک گوریل ماده و سهم لورل جعبهای پر از حشره “ساس” میشود. مشکل اصلی اینجاست که آنها جایی را برای اقامت ندارد و کسی هم به یک گوریل اتاق اجاره نمیدهد…