خلاصه داستان: لورل و هاردی که در یک آرایشگاه مشغول به کار هستند به یک آگهی از زنی ثروتمند برمی خورند که به دنبال شوهری مناسب می گردد! بنابراین تصمیم می گیرند که با وی تماس بگیرند…
خلاصه داستان: روز مراسم جشن عروسی هاردی است از این رو آقای لورل هدیه ای (پازل) را برای او می آورد که این هدیه باعث دردسرهای فراوانی شده و ماجراهای طنزی بوجود می آورد…
خلاصه داستان: همسر الیور در شیکاگو و در تعطیلات به سر می برد. اولیور بعد از یک مهمانی در شب گذشته خانه را به هم ریخته است. او تلگرافی از همسرش دریافت می کند که در آن نوشته است که بعد از ظهر به خانه برمی گردد! اولیور از ترس زنش با استن تماس می گیرد تا بیاید و در تمیز کردن خانه به او کمک کند اما…
خلاصه داستان: “استنلی” و “اولیور” در کالیفرنیا به فروش درخت کریسمس مشغول هستند. فروش زیاد نبوده و یک بحث ساده با مشتری بدخلق بالا گرفته و موجب میشود آنها خانه و باغ مشتری را نابود سازند…
خلاصه داستان: استن و اولیور که نوازنده هستند، بوسیله ی قطار به محل اجرای بعدیشان در پوتسویل پنسیلوانیا که یک محل نمایش بسیار معروف در زمان خود است، سفر می کنند. در داخل قطار آن ها وارد واگن اشتباهی می شوند و…
خلاصه داستان: لورل و هاردی، نوازندگان دوره گرد در سرمای زمستان، به امید کسب درآمد در کنار خیابان مشغول نواختن اند که سازهایشان را در یک دعوا از دست میدهند. در همین زمان آنها یک کیف پول پیدا میکنند که به آنها شانس خوردن یک غذای گرم را میدهد. ولی شخص دیگری نیز در کمین کیف پول است…