خلاصه داستان: لورل و هاردی فقیر و بیکار سرگرم ماهیگیری در بندر هستند که به طور تصادفی روزنامهای میبینند که در آن آگهی ای برای قرائت وصیت نامه ابنزل لرول ثروتمند نوشته شده است. لورل و هاردی به امید دریافت سهمی از ارث راهی خانه ابنزل لورل میشوند بی خبر از اینکه وی به قتل رسیده و ماجرا با آن چیزی که تصور میکنند بسیار تفاوت دارد.
خلاصه داستان: لورل و هاردی که در یک آرایشگاه مشغول به کار هستند به یک آگهی از زنی ثروتمند برمی خورند که به دنبال شوهری مناسب می گردد! بنابراین تصمیم می گیرند که با وی تماس بگیرند…
خلاصه داستان: “استنلی” و “اولیور” در کالیفرنیا به فروش درخت کریسمس مشغول هستند. فروش زیاد نبوده و یک بحث ساده با مشتری بدخلق بالا گرفته و موجب میشود آنها خانه و باغ مشتری را نابود سازند…
خلاصه داستان: استن و اولیور که نوازنده هستند، بوسیله ی قطار به محل اجرای بعدیشان در پوتسویل پنسیلوانیا که یک محل نمایش بسیار معروف در زمان خود است، سفر می کنند. در داخل قطار آن ها وارد واگن اشتباهی می شوند و…
خلاصه داستان: “استن” و “الیور” ملوانانی هستند که در مرخصی به سر می برند. آنها بعد از مراجعه به یک هتل متوجه می شوند که صاحب زورگوی هتل سعی دار دختری که در آنجا کار میک ند را به اجبار به ازدواج خود درآورد و…