خلاصه داستان: پادشاهی کوته اندیش و خوشگذران و ستمگر روزی در شکارگاه خود در زمان شکار و خوشگذرانی با پیرمردی فرزانه و پیشگو روبرو میشود که پیشگویی افتها و دشواریهایی را میکند که در زمان نمایان شده از ماه بر سر پادشاه فرود خواهند آمد. خوابگزار بزرگ با شناختن پیرمرد فرزانه و پیشگو (که روزگاری استاد وی بوده)، درمیابد که این پیشگویی را باید راست دانست. پادشاه از این داستان هراس کرده و در بستر بیماری میافتد...