خلاصه داستان: اسب کالسکه یک زوج روستایی هنگام سفر به خانه داماد در طوفان شب عروسیشان رم میکند و آنها در جنگلی تاریک سرگردان میشوند و در جستجویشان برای خروج از جنگل به عمارتی بزرگ میرسند که متعلق به یکی از شاهزادگان قاجار است. با اجازه صاحب خانه آنها امکان مییابند که شب را در آنجا به سر برند. زوج جوان پس از ورودشان به خانه درمییابند که تنها ساکنان این عمارت بزرگ شازده و پیشکار خواجهاش که او را بیوجود صدا میزند هستند. آنها میبیند که شازده بیمار است و...