خلاصه داستان: داستان دربارهٔ ورود و توسعهٔ سینما و سینماداری در ایران است و وصف مشاجرههای موسیو روسیخان و موسیو آقایوف که جیرهبگیر سفارت خانههای روسیهٔ تزاری و بریتانیای کبیر هستند. فردی به نام قراچهداغی که از مجاهدان مشروطه است، جوانی به نام معلا را نصیحت میکند که خود را در راه توسعهٔ سینما مانند عوامل اجنبی گرفتار نکند...