خلاصه داستان: داستان راهزنی معروف به نام مرادبیگ است که طی نزاعی با گروه راهزن دیگری که سردسته آن فردی به نام حسام بیگ است مجروح شده و توسط خانواده روستایی از مرگ نجات پیدا کرده و طی زندگی با این روستاییان تحولاتی عمیق در زندگی او رخ میدهد. رفته رفته در طول داستان متحول و به فردی صالح تبدیل میشود. روزی روزگاری در واقع داستان کمال یافتن انسانی است.