خلاصه داستان: سیامک (بیژن امکانیان) که در آرزوی رفتن به خارج است تنها موفق به پیدا کردن کاری در یک سفارتخانه در تهران میشود که وقتی ازدواج میکند به دلیل مخالفت همسرش با شغل او، به رانندگی در آژانس میپردازد. روزی سیامک با یک تلفن از طرف آقای هانتن به فرودگاه میرود و یک مسافر خارجی به نام آقای مکلور را نزد آقای هانتن میبرد. هانتن در محل دیگری یک ماشین با مدارکی که مکلور خواستهاست در اختیارش میگذارد مکلور از وجود یک میکروفون در داخل ماشین مطلع میشود و هانتن را به قتل میرساند و ...