خلاصه داستان: حاج عنایت، مرد شصت ساله ثروتمندی، قصد فروش خانه بزرگ و قدیمی اش را دارد که با مقاومت همسرش روبرو میشود. عنایت در آژانس املاکش با دختر از فرنگ برگشته ای به نام دنیا آشنا میشود که خواهان خریدن خانه قدیمی اوست. عنایت او را راضی میکند در یکی از آپارتمانهایی که ساخته مستقر شود تا اگر معامله او با مشتری اول سرنگرفت، خانه را به دنیا بفروشد. عنایت که به دنیا علاقهمند شده، همسر و دخترش را برای زیارت یکماهه به سوریه میفرستد...