خلاصه داستان: ویکی پسر جوانی با موهای بلند قرمز رنگ است که به همراه پدر و مادر و خواهر خود در یک دهکده وایکینگی کوچک به نام فلِیک یا فلاکِه (Flake) زندگی میکنند. پدرش رئیس و فرمانده آن دهکده است ولی مانند بقیه وایکینگها نیست و خجالتی و ضعیف است ولی به کمک هوش زیاد پسرش در وضعیتهای ناامید کننده به وایکینکهای دیگر و دوستانش کمک میکند. راهحلهای ویکی به سن و سال او نمیخورد.